Telegram Group »
Turkey »
؏شـِِِِ۪۪۪ٜۖـ۪۪ٜؓؔق ٺـؖؖؖݪ۪ٜ۪ٜٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜــخ » Telegram Webview
بمان ،
براے ڪسی که
میداند معنی ماندن را..
💞💞❤️┈┈
براے ڪسی که
میداند معنی ماندن را..
💞💞❤️┈┈
گاهے دلت
بهانه جو مے شود
مے گیرد و نفس ت را
بَند مے آورد ..
گاهے دلت
براے ڪسے تندتر مے زند ..
در هر دم و بازدمی
قُرص و محڪم
عشق را فریاد مے زند ..
گاهے دلت
همانے را مے خواهد ڪه نیست ..
آشوب مے زند ..
بیقرار مے شود
بیقرارِ بیقرار ...💞
┈
بهانه جو مے شود
مے گیرد و نفس ت را
بَند مے آورد ..
گاهے دلت
براے ڪسے تندتر مے زند ..
در هر دم و بازدمی
قُرص و محڪم
عشق را فریاد مے زند ..
گاهے دلت
همانے را مے خواهد ڪه نیست ..
آشوب مے زند ..
بیقرار مے شود
بیقرارِ بیقرار ...💞
┈
و من آنقدر تــورا عاشـقم ڪہ
حاضرم پشت هر قدمت
سـجده ڪنم ..
براے
بوسیدن خاڪ پاے تـــو
┈💞
حاضرم پشت هر قدمت
سـجده ڪنم ..
براے
بوسیدن خاڪ پاے تـــو
┈💞
تب کرده ام
هذیان برایت مینویسم
مغزم پر است از فکرهای اشتباهی !
بگذار حالت را بپرسم
گرچه دیر است
عالیجناب شعرهایم !
رو به راهی ؟💞💞
┈┈
هذیان برایت مینویسم
مغزم پر است از فکرهای اشتباهی !
بگذار حالت را بپرسم
گرچه دیر است
عالیجناب شعرهایم !
رو به راهی ؟💞💞
┈┈
ڪاش میشد بروم
ساز دلے را امروز
پیش یک سازگر چیره سفارش بدهم
و بگویم استاد
تارے از بهر دلم میخواهم
هر صدایے بدهد
هر چه باشد
تنها
ڪوک دائم باشد...
•┈┈
ساز دلے را امروز
پیش یک سازگر چیره سفارش بدهم
و بگویم استاد
تارے از بهر دلم میخواهم
هر صدایے بدهد
هر چه باشد
تنها
ڪوک دائم باشد...
•┈┈
.
دورِ
دوست داشتنی من....
این خط خطیهایم را بخوان و بدان
عصرها را دلڪَیرم..
آنجا ڪــه میبینم ،
غروب نم نم میرسد...
خورشید دلبرانه به آغوش غروب میرود...
ماه هم ڪـم ڪـم آسمان را بغل
میڪند....
ولی تو...
هیچ ڪـجا نیستی جز در اندیشه من..
•┈┈
دورِ
دوست داشتنی من....
این خط خطیهایم را بخوان و بدان
عصرها را دلڪَیرم..
آنجا ڪــه میبینم ،
غروب نم نم میرسد...
خورشید دلبرانه به آغوش غروب میرود...
ماه هم ڪـم ڪـم آسمان را بغل
میڪند....
ولی تو...
هیچ ڪـجا نیستی جز در اندیشه من..
•┈┈
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
گوشہ آغوشت جایی برایَم باز ڪن
جایی ڪہ انسانی نَباشد
جایی ڪہ حِس آرامش باشَد
جایی ڪہ تَنها
مَن باشم و تو
جایی ڪہ دِلتَنگی
جرأت آمدن نَداشتہ باشد💘
از دار دنیا
هیچ ندارم
جز عشق ممنوعه اے
ڪه سرزمین پهناور قلبم را تسخیر ڪرده است
علاقہ اے ڪه نمیتوان برایش
انتهایے تصور ڪرد
از دار دنیا
هیچ ندارم
جز عشق ممنوعه اے
ڪه سرزمین پهناور قلبم را تسخیر ڪرده است
علاقہ اے ڪه نمیتوان برایش
انتهایے تصور ڪرد
خوشبختی
براے من یعنی تو
اینڪہ ڪنارم دارمت
لمست میڪنم میبویمت
و در آغوش میڪَیرمت
خوشبختی براے من یعنی
زمان دلتنڪَی سر بچرخانم و
#تووو باشی
#عزیز_جانـم
براے من یعنی تو
اینڪہ ڪنارم دارمت
لمست میڪنم میبویمت
و در آغوش میڪَیرمت
خوشبختی براے من یعنی
زمان دلتنڪَی سر بچرخانم و
#تووو باشی
#عزیز_جانـم
عشق را #تـــو معنا کردم
و برای دیدنت
تمام مرزهای دنیا را شکافتم
عشق جان ❤️ در هیچ لحظه ای
هیچ چیزی
نمی تواند مرا از دیدنت محروم کند...
─💞💞
و برای دیدنت
تمام مرزهای دنیا را شکافتم
عشق جان ❤️ در هیچ لحظه ای
هیچ چیزی
نمی تواند مرا از دیدنت محروم کند...
─💞💞
با من بیا
هنوز ڪوچهباغها
آغوش به مهر گشوده اند
درختان از چڪاچاک بوسهیِ عشاق
با هر نسیمے
میرقصند
بیا تا لبهاے عطشناڪمان را
سیراب سازیم از بوسههاے آبدار
بغل بگشای
تا از عطر چاک گریبانت
خاطرهیِ بوے گلپونههاے بهاری
در مشام جان جارے شود
خزان در راه است
مباد ڪه برگها فروریزند
پرستوها ڪوچ ڪنند
دلها پژمرده شوند و
بوسه ها طعم گس بگیرند
مرا ببوس
در تنگاتنگ آغوش
زیر چتر رقصان گیسوانت
💞💞
با من بیا
هنوز ڪوچهباغها
آغوش به مهر گشوده اند
درختان از چڪاچاک بوسهیِ عشاق
با هر نسیمے
میرقصند
بیا تا لبهاے عطشناڪمان را
سیراب سازیم از بوسههاے آبدار
بغل بگشای
تا از عطر چاک گریبانت
خاطرهیِ بوے گلپونههاے بهاری
در مشام جان جارے شود
خزان در راه است
مباد ڪه برگها فروریزند
پرستوها ڪوچ ڪنند
دلها پژمرده شوند و
بوسه ها طعم گس بگیرند
مرا ببوس
در تنگاتنگ آغوش
زیر چتر رقصان گیسوانت
💞💞
با من سخن بگو
از حڪایت چشمها
و بیقراری
و شب عاشقانه ها
تو را لبانے است ڪه زیبایے اش حیرانم میڪند
و سخنے ڪه طعم عسل دارد
تو را گونه اے است ڪه از شرم رنگ میگیرد
آه چه زیباست رنگ شرمگونه
در وصال شتاب ڪن
اے مونس من
خورشید هرگز از شب ما غروب نخواهد كرد
اگر آن را با آتش بوسه هامان شعله ور ڪنیم
با من سخن بگو...
با من سخن بگو
از حڪایت چشمها
و بیقراری
و شب عاشقانه ها
تو را لبانے است ڪه زیبایے اش حیرانم میڪند
و سخنے ڪه طعم عسل دارد
تو را گونه اے است ڪه از شرم رنگ میگیرد
آه چه زیباست رنگ شرمگونه
در وصال شتاب ڪن
اے مونس من
خورشید هرگز از شب ما غروب نخواهد كرد
اگر آن را با آتش بوسه هامان شعله ور ڪنیم
با من سخن بگو...
وقتے عاشقانه نگاهم مے ڪنے
چشمهایم تیر مے ڪشد ! انگشتانم براے بوسیدنت
به شمارش
مے افتد..!
لبهایم براے بوئیدن ات
نفس مے ڪشند ..!
و گونه هایم مثل نبضم
تند تند
مے زند
مے بینے وقتے عاشقانه نگاهم مے ڪنی
قلبم
از شوق دیدن ات
تا ڪجاها مے رود ...!
وقتے عاشقانه نگاهم مے ڪنے
چشمهایم تیر مے ڪشد ! انگشتانم براے بوسیدنت
به شمارش
مے افتد..!
لبهایم براے بوئیدن ات
نفس مے ڪشند ..!
و گونه هایم مثل نبضم
تند تند
مے زند
مے بینے وقتے عاشقانه نگاهم مے ڪنی
قلبم
از شوق دیدن ات
تا ڪجاها مے رود ...!
و هرگز سیر نمیشوم
از لمس لبهایے ڪه هوس را در چشمانم
تزریق میڪند
تا عطش عشق از وجودم
چڪه ڪند
مرا فراوان ببوس
میخواهم تا قیامت روے لبانت
نثر شوم💞💞
و هرگز سیر نمیشوم
از لمس لبهایے ڪه هوس را در چشمانم
تزریق میڪند
تا عطش عشق از وجودم
چڪه ڪند
مرا فراوان ببوس
میخواهم تا قیامت روے لبانت
نثر شوم💞💞